معنی از حرکات شنا

حل جدول

از حرکات شنا

شیرجه

شیرجه، کرال سینه، پروانه، کرال پشت، شنای آزاد


شنا

ورزش آبی

لغت نامه دهخدا

حرکات

حرکات. [ح َ رَ] (ع اِ) ج ِ حرکت. (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات:
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.
عنصری.
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجهند با ما سخنان بی حسیبت.
سعدی.
تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم.
سعدی.
وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد
چون حرکات ایاز بر دل محمود.
سعدی.
- خوش حرکات. رجوع به همین ماده شود.
- شیرین حرکات. رجوع به همین ماده شود:
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی (طیبات).
- امثال:
هر خوش پسری را حرکاتی دگر است.


شنا

شنا. [] (اِ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. (فهرست مخزن الادویه).

شنا. [ش ِن ْ نا] (اِخ) ناحیه ای است از اعمال اهواز. || ناحیه ای است از اعمال قسمت فرویین دجله ٔ بصره. (از معجم البلدان).

شنا. [ش ِ] (اِ) شناوری و آب ورزی باشد. (برهان). حرکت انسان یا جانور بر روی آب بوسیله ٔ تحرک بازوان و پاها. سباحت. (فرهنگ فارسی معین). دست و بغل در تداول شوشتر. شناوری و دست وپا زدن در آب و با لفظ کردن مستعمل و بمعنی شناور وشناگر مجاز است. (آنندراج). شناه. شناب. یعنی شناوری و بر این قیاس شناگر و شنابر و شناور:
گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شنا
که شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری.
لبیبی.
همه الغریق الغریق است بانگم
که من غرقه ام در شنا میگریزم.
خاقانی.
رجوع به شناب، شناو، شناه و شنوشود. || قسمی از اعمال ورزش در گود. (یادداشت مؤلف). برسم پهلوانان باستانی شنا رفتن در زورخانه. هر دو دست را بر زمین یا بر تخته ٔ شنا تکیه دادن و پاها را به عقب کشیدن و بدن را بر دو دست فرودآوردن و بربردن است بی اصطکاک با زمین تا بازوان نیروگیرد. نام ورزشی است که هندیان آن را دند گویند و آن را شنو نیز نامند. (غیاث اللغات) (آنندراج):
بیم طوفان بلا در خشکیم بیش از تری
همچو کشتی گیر از آن مشق شنا دارم به خاک.
اشرف.
و رجوع به شنو شود.
- تخته ٔ شنا؛ تخته ای به طول تقریباً یک متر و به عرض ده سانتی متر با دو پایه ٔ بسیار کوتاه که بر زمین نهند و زورخانه کاران دستها را بر آن تکیه دهند و پاها را از عقب کشیده دارند و بدن را بی آنکه با زمین اصطکاک یابد بر دو بازو فرودآرند و باز بالا برند تا عضلات بازو نیرو گیرد.
- شنا رفتن، در زورخانه و آن غیر شنا کردن بمعنی سباحت است. (یادداشت مؤلف).


شنا کردن

شنا کردن. [ش ِ ک َ دَ] (مص مرکب) سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیله ٔ حرکات دست و پا. آب بازی کردن: طَمْطَمه؛ شنا کردن. عوم. (منتهی الارب). رجوع به شناب، شنار، شنا و شنو شود. || انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنا شود.


حرکات اندولاتوا...

حرکات اندولاتوار. [ح َ رَ ت ِ اُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) حرکات موجی. رجوع به حرکات موجی شود.

فرهنگ معین

شنا

(ش) (اِ.) حرکت انسان یا جانور در زیر یا روی آب با کمک حرکات منظم وهمآهنگ دست و پا که انواع مختلف دارد.، ~ی کرال معمول ترین و سریع ترین نوع شنا در آب که در آن دست ها هر بار که از آب بیرون می آیند از کنار گوش داخل آب می شوند و همزمان با آن پاها به صورت


حرکات

جمع حرکت.، جنبش ها، کارها، اعمال. [خوانش: (حَ رَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

حرکات

جنبشها، جنبیدنها

فرهنگ عمید

حرکات

حرکت

مترادف و متضاد زبان فارسی

حرکات

ادا،
(متضاد) سکنات، رفتار، اعمال، ژست،
(متضاد) اقوال، گفتار


شنا

آب‌تنی، سباحت

معادل ابجد

از حرکات شنا

988

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری